سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شناخت خداوند برترین دانش است . [امام علی علیه السلام]

کافی نت ایلیا

 
 
تقدیم به تو.........(جمعه 86 فروردین 3 ساعت 4:55 عصر )

 

عشقی دوباره

 از اولین نگاه تو بودی در کنار من
با قلب من همیشه کمی راه آمدی
در راههای سخت عبورم ز زندگی
تا ساحل امید تو همراه آمدی
ای مهربانترین تپش قلب زندگی
ای قصه صبوری گل های عاطفه
ای امتداد اینه عشق تا ابد
ای معنی تولد زیبای عاطفه
زیباتر از تولد گلهای ارغوان
 آبی تر از شکفتن روح حقایقی
دستان تست سایه صدها گل غریب
تو شرح حال سوختن شمع عاشقی
یادم نمی رود که چه کردی برای من
گلدان آرزوی مرا آب داده ای
 در سایه روشنی که پر از عطر یاس بود
من را به روی ثانیه ها تاب داده ای
پرواز کن به کشور اینه های پک
شاید مرا ز برکه غم ها رها کنی
شاید مرا و عاطفه را آشتی دهی
دل را به نغمه های وفا آشنا کنی
ای شعر بی مثال نگاه و طلوع و عشق
رفتی و بی تو واژه احساس تیره شد
رفتی و چشم های من از کشور افق
 سوی غروب سرخ و غریب تو خیره شد


» علی خادمی &مسعود جعفری مقدم
»» نظرات دیگران ( نظر)

 
فدای اونکه ....(جمعه 86 فروردین 3 ساعت 4:55 عصر )

 

برای عاشقی دیره 

 ولی باز دست تقدریه

تا دستامون نره بالا  

جایی بارون نمی گیره

دلی که دادمش دستت  

دیگه از زندگی سیره

نیومد وقتی ام اومد

فقط گفت که داره می ره

نگفتم من خداحافظ

 آخه قلبم هنوز گیره

بدون این قلب دیوونه

دیگه محتاج زنجیره

 بمون این زخم رو بدتر کن

عجیب محتاج شمشیره

 بریزم اشکام رو شاید

آخه این آخرین تیره

نگی تو اونی که رفته

وجودش غرق تقصیره

 فدای او که تو خوابم

من رو تحویل نمی گیره  

 


» علی خادمی &مسعود جعفری مقدم
»» نظرات دیگران ( نظر)

 
اونی که می خواستم.......(جمعه 86 فروردین 3 ساعت 4:55 عصر )

اونی که می خواستم عهدشو شکست و
 به پای عشق جدید نشست و
 چش روی آرزوم همیشه بست و
 پشت مه پنجرمون رها شد
 اونی که می خواستم مث اشک چکید و
 تو طول راه یهو یکی رو دید و
 صدای از ما بهتر و شنید و
 به خاطر هیچی ازم جدا شد
اونی که می خواستم دل ما رو بردو
 تو راه که می رفت به یکی سپرد و
 تو خاطرش ، خاطره ی ما مرد و
 یکی دیگه تو رویاهاش خدا شد
 اونی که می خواستم دل ازم برید و
 بین گلا یه گل تازه چید و
 به اونی که دلش می خواس رسید و
 مثل تموم مردا بی وفا شد
 اونی که می خواستم زود ازم گذشت و
 یه روزی رفت و دیگه بر نگشت و
منکر مجنون شد و کوه و دشت و
منکر عشق و بودن با ما شد
 اونی که می خواستم زیر قولش زد و
با یکی دیگه پیش من اومد و
 به خاطر اون به ما گفتش بد و
 عزیز تر از دیروز و از حالا شد
اونی که می خواستم شدش از ما سرد و
 پیغام دادش که دیگه برنگرد و
 بد بودن ما رو بهونه کرد و
 غیبش زد و یک دفعه کیمیا شد
اونی که می خواستم ما رو بد شناخت و
 هستی شو پیش یکی دیگه باخت و
 قصر من و با یکی دیگه ساخت و
شکر خدا باز ولی پادشا شد
اونی که می خواستم من و داد به باد و
رفت پیش اون کس که دلش می خواد و
 زد زیر عشقش تا یادش نیاد و
 اسم منم جز آدم بدا شد
اونی که می خواستم من و زد کنار و
 خزونشو یه جوری کرد بهار و
قایم شدش تو یه عالم غبار و
 تقدیر ما مثل موهاش سیا شد
اونی که می خواستم آخرش گم شد و
 بازیچه ی چشمای مردم شد و
 وارد عشق صد و چندم شد و
 توی خیال کس دیگه جا شد
 اونی که می خواستم ، ولی انگار مده
مال همه یه جورایی گم شده
کاش از میون غبارا بیاد و
بهم بگه هر چی می گی بیخوده


» علی خادمی &مسعود جعفری مقدم
»» نظرات دیگران ( نظر)

 
هر روزتان نوروز نوروزتان پیروز(جمعه 86 فروردین 3 ساعت 4:55 عصر )
 

 یا مقلب القلوب و الابصار

 یا مدبراللیل و النهار

 یا محول الحول و الاحوال

 حول حالنا الی احسن الحال

 

نوروز ???? مبارک باد

 

 

با آرزوی سالی پر خیر و برکت برای شما


» علی خادمی &مسعود جعفری مقدم
»» نظرات دیگران ( نظر)

 
جواب نامه(جمعه 86 فروردین 3 ساعت 4:55 عصر )

جواب نامت

سلام ای تنها بهونه واسه ی نفس کشیدن
 

هنوزم پر می کشه دل برای به تو رسیدن
 

واسه ی جواب نامت می دونم که خیلی دیره

بذا به حساب غربت نکنه دلت بگیره

عزیزم بگو ببینمکه چه رنگه روزگارت

خیلی دوست دارم تو مهتاب بشینم یه شب کنارت

سر تو مهربونی بذاری به روی شونم

تو فقط واسم دعا کن آخه دنبال بهونم

حالم رو اگه بپرسی خوبه تعریفی نداره

چون بلاتکلیفه عاشق آخه تکلیفی نداره

نکنه ازم برنجی تشنه ام تشنه ی بارون

چه قدر از دریا ما دوریم بیگناهیم هر دو تامون

بد جوری به هم می ریزه من و گاهی اتفاقی

تو اگه نباشی از من نمی مونه چیزی باقی

می دونی که دست من نیست بازیای سرنوشته

رو قشنگا خط کشیده زشتا رو برام نوشته

 



» علی خادمی &مسعود جعفری مقدم
»» نظرات دیگران ( نظر)

 
کی میاد روزی که با تو روبه رو شم(جمعه 86 فروردین 3 ساعت 4:55 عصر )
تا کجا

تا کدوم ستاره دنبال تو باشم
تا کجا بی خبر از حال تو باشم
مگه میشه از تو دل برید و دل کند
بگو می خوام تا ابد مال تو باشم
از کسی نیس که نشونی تو نگیرم
به تو روزی میرسم من که بمیرم
هنوزم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم
خاک هر جاده نشسته روی دوشم
کی میاد روزی که با تو روبرو شم
من که از اول قصه گفته بودم
غیر تو با سایه م نمی جوشم

» علی خادمی &مسعود جعفری مقدم
»» نظرات دیگران ( نظر)

 
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست(جمعه 86 فروردین 3 ساعت 4:55 عصر )

  گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست

بین من و عشق فاصله ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن

گفتی که باید بروم حو صله ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

رفتی خدا پشت و پناهت به سلامت

بگذار بسوزد دل من مسا له ای نیست


» علی خادمی &مسعود جعفری مقدم
»» نظرات دیگران ( نظر)

<      1   2   3   4   5      
 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 11  بازدید

بازدیدهای دیروز:8  بازدید

مجموع بازدیدها: 12302  بازدید


» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «